طوفان صحرا؛ روابط عربستان سعودی و آمریکا؛ قسمت پایانی
جدا از تیرگیی که چالش حاصل از تنش پیش آمده در روابط ریاض و واشنگتن به بار آورد، مطالعۀ توأم با تأنی واقعیتهای شراکت دو طرف به وضوح حاکی از آن است که این شراکت متوازن و دوسویه نیست: طرف سعودی در این روابط ضعیفتر است و در موقعیتی نیست که بتواند شروطش را بر طرف مقابل تحمیل کند، و بنابراین اگر نگوییم هیچ گزینهای پیش رو ندارد، لااقل یابد گفت گزینههایش محدود است.
بنا بر این گفته، آنچه از زبان بندر بن سلطان نقل شده که گفته کشورش بنا دارد سطح روابطش با آمریکا را پایین بیاورد تا بلکه از این پس خود را در وضع تبعیت (از واشنگتن) نبیند، به علاوۀ تهدیدی که امیر محمد بن نواف، سفیر عربستان در انگلیس با مقالهای که در روزنامۀ نیویورکتایمز (17 دسامبر) نوشت متوجه آمریکا کرد که برای کشورش «تمام گزینهها امکانپذیر است»، همگی صرفا گفتههایی است که به هیچ وجه راهی برای عملی شدن ندارند، چرا که برای کشوری که دههها همپیمان قوی ایالات متحده بوده بسیار دشوار است که به این راحتیها همپیمانان دیگری از بین قدرتهای موجود برای خودش دست و پا کند.
باید دید گزینههای ممکن پیش روی خاندان پادشاهی عربستان چیست. این گزینههای جایگزین خارج از این دایره نیست: چین، روسیه و اتحادیۀ اروپا که این آخری جامۀ گشادی برای گرد هم آوردن بیش از 28 کشور است که از میان آنها و در این خصوص میتوان به فرانسه و انگلیس اشاره کرد.
چین: بیشک روابط عربستان و چین در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته است. از ابتدای سال 2009 صادرات نفت عربستان به چین از میزان این صادرات به آمریکا هم بیشتر شد تا به 1.2 میلیون بشکه در روز برسد که در کمترین برآوردها 21% از مجموع واردات نفت چین از سرتاسر دنیاست. در کنار اینها، بالا رفتن سطح تجاری چین با عربستان در عرصههای گوناگون هم هست. گفتنی است این واسطههای چینی بودند که سیستم حمل و نقل حجاج با راهآهن را در مکۀ مکرمه بنیان گذاشتند.
با اینهمه به نظر نمیرسد رشد روابط اقتصادی ریاض و پکن به روابط سیاسی بینجامد. موضع چین در قبال بحران سوریه احتمال بالا رفتن سطح روابط سیاسی را کم میکند، همچنانکه تنش موجود در اقلیم «سینکیانگ» چین که اکثریتی مسلمان دارد، نوعی بازدارندگی را در برابر خاندان پادشاهی سعودی برای کادر رهبری چین در بر دارد. به اضافۀ اینکه روابط خوبی که تهران و پکن را گرد هم میآورد به خودی خود باعث تردید و نگرانی حکام ریاض است.
روسیه: برعکس چین، روسیه یک کشور صادرکنندۀ نفت است که میزان صادرات نفت روزانهاش در اواخر سال 2013 از میزان صادرات نفت عربستان هم گذشت تا به بزرگترین صادرکنندۀ نفت جهان با 10.38 میلیون بشکه در روز در برابر 9.35 میلیون بشکه صادرات نفت عربستان تبدیل شود. بنابراین روابط اقتصادی مسکوـ ریاض بیش از اتکای متقابل، به یک رقابت شبیه است.
جدا از آنکه عربستان به تنوع بخشیدن روابطش با روسیه تمایل دارد، به روسیه از این بابت که منبعی برای واردات سلاح است توجه دارد. این چیزی است که دو طرف در دو دیداری که بندر بن سلطان در نیمۀ دوم سال گذشتۀ میلادی 2013 به مسکو داشت پیرامون آن بحث و گفتوگو کردند. همچنانکه دیدار پیشبینی شدۀ دیگری هم هست که طی آن قرار است جانشین وزیر دفاع عربستان، سلیمان بن سلطان برای امضای آخرین توافقهای واردات سلاح از روسیه به مسکو برود؛ توافقهایی که برخی منابع تخمین زدهاند قیمت توافقهای پیشنهادی در آن به 12 میلیارد دلار برسد. علاوه بر این روزنامۀ «کومیرسانت» که به مراجع تصمیمگیری در کرملین نزدیک است از موافقت عربستان با تأمین مالی یک توافقنامۀ صادرات سلاح روسیه به مصر به مبلغ نزدیک به 2 میلیارد دلار خبر میدهد.[1]
طبعا عربستان روی پیش گرفتن «سیاست هویج» در قبال مسکو حسابهایی باز کرده تا بلکه موفق شود وسوسهاش کند از دمشق فاصله بگیرد. ولی بعد از گذشت سالها از جنگ چچن و عملیاتهای تروریستی پیامد آن که منجر به زدن اهدافی در روسیه شد، پر کردن شکاف عمیق میان مسکو و ریاض دشوار به نظر میرسد.
فرانسه و انگلستان: میماند فرانسه و انگلیس که آنطور که نواف عبید، مشاور حکومتی عربستان میگوید در رأس این «گزینههای ممکن» قرار دارند. روابط با انگلیس که پرسابقه است، اما روابط با فرانسه این روزها در بهترین حالت ممکن قرار دارد و بهترین دلیل برای اثبات این گفته، قراردادهای تسلیحاتیی است که ریاض با پاریس بسته است. در اکتبر گذشته وزیر دفاع فرانسه، جان ایو لو دریان (Jean Yves Le Drian) از عربستان دیدار کرد. این سومین دیدار او از عربستان از زمان تصدی پست وزارت دفاع در ماه می 2012 بود. او در دیدار آخرش تأکید کرد: «رویکردهای یکسانی میان عربستان و فرانسه دربارۀ بحرانهای اصلی منطقه و در رأس آنها بحران هستهای ایران و مشکل سوریه وجود دارد.» بر اساس جدیدترین گزارشی که از صادرات سلاح به پارلمان فرانسه ارائه شده، عربستان در طول سالهای 2003 تا 2014 با قراردادهایی بالغ بر 7 میلیارد یورو، پیوسته مقام اول را در بین مشتریان فرانسه دارا بوده و از این نظر در جایگاهی بالاتر از هند و برزیل قرار دارد.
روابط عربستان و آمریکا به کجا میانجامد؟
بعد از آنکه سعودیها هر آنچه در توان داشتند برای ابلاغ پیامشان به آمریکا و دنیا به کار بستند تا بیزاری تلخ خود را از دولت اوباما و و سیاستهایش در خاورمیانه ابراز کنند، سؤالی که خودبهخود مطرح میشود این است که: سعودیها دقیقا چه میخواهند؟ و تا کجا ممکن است از واشنگتن فاصله بگیرند؟
پوشیده نیست که عربستان روی دخالت نظامی مستقیم آمریکا در سوریه به عنوان مقدمهای بر سرنگونی حکومت بشار اسد حساب باز کرده بود و این جنگ فرضی را بخشی از رویارویی بزرگی قلمداد میکرد که عربستان علیه ایران وارد آن میشود. چنانکه همواره برای این رویارویی به آمریکاییها متوسل میشوند، چون نمیتوانند رودرروی ایران بایستند. این همان چیزی است که باعث ناراحتی رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق آمریکا شده بود، آنجا که گفت: «سعودیها میخواهند تا آخرین سرباز آمریکایی با ایرانیها بجنگند!»
اما سناریوی بدتر برای عربستان امضای توافق موقت هستهای میان ایران و قدرتهای غربی بود، چون میترسیدند این نزدیکی ایران و آمریکا به خارج شدن ایران از انزوایی منجر شود که آمریکا سعی کرده بود پس از تأسیس جمهوری اسلامی در سال 1979 بر ایران تحمیل کند. این همان چیزی بود که فرصتی کمیاب برای عربستان فراهم کرد تا به عنوان بازیگر اصلی در خلیج [فارس] ظاهر شود. سهمگینترین کابوس عربستان، تصور این ماجراست که معادلات منطقهای دوباره به آنچه در دهۀ هفتاد قرن گذشته بود بازگردد؛ زمانی که در آن ایران نقش ژاندارم اصلی منطقۀ خلیج [فارس] را در توافق با آمریکا ایفا میکرد و عربستان نقش شریک کوچکتر را در آن معادله داشت.
عربستان هیچ جایگزینی برای آمریکا ندارد.
اما بعد از آنکه پایههای اعتماد خاندان پادشاهی عربستان از واشنگتن به لرزه افتاده و با هر آنچه ممکن بوده بیزاریاش را بیان کرده، آیا سعودیها از آمریکا فاصله خواهند گرفت؟
احتمالا چنین اتفاقی نخواهد افتاد. چون سعودیها جایی را ندارند که بروند ـ همچنان که اغلب تحلیلگران آمریکایی هم این احتمال را کم میبینند. اما رابرت جردن، سفیر آمریکا در ریاض طی سالهای 2001 تا 2003 میگوید: «هیچ کشوری در دنیا نیست که بتواند بیش از آمریکا از میدانهای نفتی عربستان و اقتصاد این کشور محافظت کند و سعودیها هم این را میدانند. بنابراین پیشبینی نمیکنیم آنها از منظومۀ آمریکا خارج شوند.» جردن اضافه میکند: «تماسها با چین و روسیه بیشتر از گذشته خواهد شد، آنها قصد دارند در جاهای دیگری دنبال سلاح بگردند و در آینده شاهد بیش از اینها هم خواهیم بود، ولی شرایط عمومی حول محور آمریکا باقی خواهد ماند.»
همانطور که قبلا اشاره شد فرانسه یکی از «گزینههای ممکن» است، ولی هرگز نباید در اینباره مبالغه کرد. طبق تعبیر یان بلاک (Yan Black) در گاردین (اکتبر گذشته): «این اندیشه که چین یا فرانسه ممکن است جای آمریکا را در اوضاع و احوال فعلی بگیرند هذیانگویی و خیالات است.»
ما با روابطی عمیق و درهمتنیده از جهات مختلف روبهروییم: ساختار ارتش عربستان و نیروی هوایی آن مطابق با ساختار ارتش آمریکاست که مقادیر وحشتناکی سلاح به همراه پشتیبانی و آموزش برایشان فراهم میکند. همچنانکه اقتصاد عربستان هم ارتباط محکمی با آمریکا دارد، طوری که هر تلاشی برای گسستن این ارتباط برای طولانیمدت بسیار هزینهبر و دشوار خواهد بود.
مروری گذرا بر انواع پروژههایی که آمریکاییها در عربستان اجرا میکنند و حجم قراردادهایی که بستهاند گویای روابطی است که گسستن آن بین دو طرف دشوار است. به عنوان مثال همکاری مستحکمی بین نیروهای امنیتی و نظامی آمریکایی با نیروهای نظامی عربستان وجود دارد که هیچ کدام از دو طرف انگیزۀ پایان دادن به آن را ندارند، جایی که تجهیز و آموزش نیروهای گارد ملی عربستان که نیروی اصلی امنیت داخلی عربستان است به عهدۀ آمریکاییهاست؛ کاری که از سال 1977 مشغول آنند. همچنانکه همین مأموریت را در ایجاد گارد امنیتی برای گروهی متشکل از 35 هزار نیروی گارد ملی عهدهدارند که به منظور حفاظت از تأسیسات نفتی و ایستگاههای آبشیرینکن و پستهای برق و همین طور مراکز حیاتی دیگر در این مراکز توزیع میشوند.
اما قیمت سلاحهای خریداری شده و خدمات نظامیای که عربستان در سالهای اخیر از آمریکا درخواست کرده به ارقامی خیالی شبیه است: چیزی حدود 60 میلیارد دلار، که از این میان 34 میلیارد دلار تنها سلاحهای فروختهشدۀ آمریکا به عربستان در سال 2012 است. با رقمی معادل بیش از ده برابر خریدهای سال 2011، طوری که کنگرۀ آمریکا به وزارت دفاع این کشور به خاطر تصمیمش برای امضای قرارداد فروشی بالغ بر 6.8 میلیارد دلار اسلحه به عربستان، هشدار داد.
آیا گذشتن از تنش موجود میان ریاض و واشنگتن ممکن است؟
تنشی که روابط میان عربستان و آمریکا را آشوبزده کرده اولین بار نیست که اتفاق میافتد. قبلا هم در موارد پراکنده و پیرامون مسائل مختلفی این روابط دستخوش تلاطم شده است. شاید یکی از بارزترین این اختلافها از حیث اهمیت، ممنوعیت صدور نفت در سال 1973 باشد که عربستان برای چندماه علیه آمریکا وضع کرد. با این حال بحران ممنوعیت صدور نفت به سرعت با از میان برداشتن آن برطرف شد و بعد از مدت کوتاهی روابط عربستان ـ آمریکا به نحوی شگفتآور با تأسیس انجمن مشترک اقتصادی میان دو کشور در سال 1974 از سر گرفته شد.
به طور خلاصه: نباید سخنان مسئولان عربستان علیه آمریکا را نشانۀ برنامهریزی آنها برای دست کشیدن از مشارکت استراتژیک با آمریکا دانست، آن هم در دورۀ سخت تحولات بزرگی که منطقه شاهد آن است. بیشترین هدف از تهاجم سعودیها این است که به آمریکاییها فشار بیاورند تا بلکه بر سیاستهایی که ریاض از آنها راضی نیست تأثیر بگذارند. به این اعتبار که آنچه اکنون میان دو همپیمان روی میدهد حاکی از دو رویکرد متناقض در قبال تحولات منطقهای است و رهبری عربستان قادر به تحمیل خواستههایش نیست... دیر یا زود، دو همپیمان در عبور از اختلافاتشان سستی نخواهند کرد، چراکه پشت کردن عربستان به روابطش با آمریکا برای آنها بسیار گران تمام خواهد شد.
1. با این ملاحظه که پوتین در دیدارش با بندر بن سلطان تأکید کرد موشکهای میانبرد موضوع این توافق نخواهد بود، چرا که از نیت عربستان از خرید این موشکها برای مصر آگاه است: تهدید احتمالی ایران از خاک مصر! و بنابراین چنین معاملهای انجام نخواهد شد. ـ م.