هرج و مرج

وبلاگ شخصی محمدرضا ابوالحسنی

هرج و مرج

وبلاگ شخصی محمدرضا ابوالحسنی

کپی کردن مطالب وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عقلانیت و اعتدال» ثبت شده است

باسمه تعالی

 

بخش سوم:

اما با رحلت امام اتفاق بسیار مهم دیگری هم افتاد: این که علیرغم ادامة سنت تقلید و اجتهاد دینی، بعد از سال‌ها، بار تکلیف مردمان بر گردة عقل و اختیارشان بار شد: «امام رفت تا بار تکلیف ما بر گردة عقل و اختیارمان بار شود و همان‌سان که سنت لایتغیر خلقت بوده است چرخة بلیات ما را نیز به میدان کشد و آبدیده شویم و این آیت ربانی درست در آید که: و لنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین».[1]

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۸
محمدرضا ابوالحسنی

باسمه تعالی

 

چند اختلاف اساسی بین امام و اعضای دولت موقت و دیگرانی که مثل انها فکر می‌کردند و می‌کنند وجود داشت:

در نظر امام و با منطق ایشان، هرکس به مجرد عمل به تکلیفش، ولو این ادای تکلیف به نتیجة مورد انتظارش مؤدی نشود، پیروز است. منطق امام ریشه در چند اصل اساسی داشت که همگی برگرفته از قرآن و روایات و سنت نبوی و ائمة اطهار بود: اصل «و من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب». اصل «و من یتوکل علی الله فهو حسبه»، منطق «ان تنصروالله ینصرکم» و به تبع آن «ان ینصرکم‌الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذالذی ینصرکم من بعده». و بالاخره اعتقاد امام به اینکه در مسیر این ادای تکلیف، هرچه از دوست رسد نیکوست؛ «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین؟»

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۹
محمدرضا ابوالحسنی

باسمه تعالی

 

همین زمان گروه دیگری که «امام خمینی» را رهبر انقلاب می‌دانست گرچه گاهی کارهای غیراخلاقی هم می‌کرد و حتی از اینکه حریف سیاسی‌اش را، ولو با طرد و ردع فیزیکی (بله، باور کنید: رسما با کتک و فحش) از سر راه بردارد ابایی نداشت،[1] اما این‌همه را به خیال خودش از سر تکلیف می‌کرد و گمان داشت به این وسیله‌ به تکلیف انقلابی‌اش عمل کرده است.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۶
محمدرضا ابوالحسنی

باسمه تعالی

شش سال پیش، در روزهایی که کشور در تب و تاب رویدادهای پس از انتخابات می‌سوخت مطلب نسبتا مفصلی نوشتم و به طور خصوصی برای چند نفری از دوستان عزیزم از هر دو طیف سیاسی درگیر در ماجراها فرستادم تا اگر نکته‌ای دربارۀ آن به نظرشان می‌رسد بیان کنند. این احتیاط زیادی در انتشار مطلب به دو دلیل بود: یکی اینکه من اصالتا یزدی و در نتیجه ذاتا محتاطم. اما گذشته از این واقعیت شوخی یا جدی، این کارم دلیل اساسی دیگری هم داشت و آن این بود که بیش از آنکه از انتشار نوشته‌ام غرض سیاسی داشته باشم، حقیقتا دغدغۀ فرهنگی داشتم ـو هنوز هم دارم. (شاید بهترین دلیل بر صدق این مدعای من دست روی دست گذاشتنم به مدت شش سال و عدم انتشار این نوشته تا الان باشد که آب‌ها از آسیاب افتاده)

برخی از آن دوستان انتقادات بسیار بسیار تندی به من و نوشته‌ام داشتند که اگر می‌شد حاشیۀ انها را هم در همین نوشته می‌آوردم. برخی از آنها حقیقتا سوء تفاهم بود و برخی دیگر اختلاف موضع سیاسی. مثلا یکیشان فکر کرده بود من قصد دارم نهضت آزادی یا دکتر یزدی را مسخره کنم. اعوذ بالله که چنین قصدی کرده باشم. یا دیگری گمان می‌کرد من نظرم این بوده که به ریش تجربه‌های تاریخی بشر بخندم و آنها را دور بریزم. والله که چنین منظوری هم نداشته‌ام. اما خب، نوشته است دیگر. نوشته به تعبیر دوستی مثل بچه می‌ماند. از خانه که بیرون می‌رود دیگر کار خودش را می‌کند. بهر حال:

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۴
محمدرضا ابوالحسنی