طوفان صحرا؛ روابط عربستان سعودی و آمریکا؛ قسمت چهارم
با اینکه مواضع رسمی آمریکا در قبال آمریکا «عدم واکنش» نام گرفت، اقشار مختلف نخبگان غیررسمی آمریکا (نظیر اصحاب رسانه، آکادمیسینها، کارشناسان مراکز مطالعاتی، کارمندان سابق ادارات آمریکا و ...) مواضع تندی علیه سعودیها گرفتند که بعید هم نیست دوایر رسمی آمریکا خود پشت بسیاری از این پیامهای غیرمستقیم به ریاض باشند. گواه این موضوع سرمقالۀ بسیار تندی است که فرید زکریا در مجلۀ تایم (11 نوامبر) با این عنوان نوشت: «سعودیها عصبانیاند! چه اتفاق شگرفی!» این در حالی است که زکریا به ارتباط وثیقش با مؤسسۀ سیاست خارجی آمریکا معروف است و مجری یک برنامۀ هفتگی در CNN است که غالبا به امور خارجی میپردازد.
سرمقالۀ او با یک عنوان فرعی آغاز میشود: «چرا اگر مسئولیتناپذیرترین کشور دنیا از ایالات متحده رنجید نباید به آن چندان اهمیت داد؟» و بعد میافزاید: «اگر قرار بود به مسئولیتناپذیرترین سیاست خارجی جایزهای تعلق گیرد قطعا این جایزه از آن عربستان سعودی بود... ولی هرکس هر نظری دربارۀ تعامل دولت اوباما با منطقه داشته باشد قطعا آخرین معیار قضاوت دربارۀ سیاست خارجی آمریکا نحوۀ تلقی این سیاست از سوی خاندان سعودی است.» و بعد همانطور که در سندی که پایگاه ویکیلیکس در دسامبر 2009 افشا کرد آمده بود، زکریا از قول هیلاری کلینتون، وزیر خارجۀ وقت آمریکا نقل میکند که عربستان سعودی «پایگاه مالی اصلی تروریسم» باقی خواهد ماند و ریاض «تنها اقداماتی محدود» برای جلوگیری از سرازیر شدن پول به سمت طالبان و جماعات مشابه دیگر انجام داده است.
اما استوارت لوی که قبلا یک مسئول عالیرتبۀ مالی بوده؛ زکریا از او نقل میکند که در سال 2007 در شبکۀ ABC تصریح کرده که «اگر میتوانستم دستم را دراز کنم و جلوی تأمین مالی [تروریستها را] از سوی یک کشور بگیرم، قطعا آن کشور عربستان سعودی بود... دولتی که بیشترین مسئولیت را در افزایش افراطگرایی اسلامی و خشونت در سرتاسر دنیا دارد. طوری که در طول چهار دهۀ گذشته ثروت وحشتناک حاصل از نفت این کشور به خدمت گرفته شده تا تضمینی بر ارائۀ چهرهای تندرو، متعصب و خشن از اسلام از طریق علمای وهابیاش باشد.» بعد زکریا گفتۀ وزیر سابق دادگستری پاکستان، اقبال حیدر در سال 2012 را نقل میکند که: «چه جزء طالبان باشند و چه جزء یک لشکر پاک، ایدئولوژی آنها بی ذرهای تردید همان وهابیت سعودی است» و اضافه میکند: «در اینکه عربستان از گروههای تروریست در سرتاسر پاکستان پشتیبانی میکند شکی نیست.» فرید زکریا مقالهاش را اینطور به پایان میبرد: «دلیلش هرچه باشد، بیایید فرض کنیم عربستان سعودی واقعا از ایالات متحدۀ آمریکا عصبانی است. اما آیا مطمئنیم این نشانگر آن است که آمریکا دارد اشتباهی مرتکب میشود؟»
علیرغم آنکه حملۀ فرید زکریا علیه عربستان بیشترین سروصدا را داشت، گزارشگران و ستوننویسان تأثیرگذار و بزرگ دیگری هم در بسیاری از روزنامههای آمریکا علیه سیاست خارجی عربستان به انتقاد شدید پرداختند. فرد کاپلان (Fred Kaplan)، نویسندۀ معروف، مقالهای دارد تحت عنوان «چرخش شاهانه». در ابتدای مقاله کاپلان اختلافات عربستان سعودی با دولت اوباما را به ضعیف شدن موقعیت عربستان در دنیا ربط میدهد تا به این گفته برسد که: «اوباما باید (برای سعودیها) توضیح بدهد که منافع ما در خاورمیانه تابع خواستههای خاندان پادشاهی سعودی یا وابسته به سرنوشت آنها نیست.»
دوگ باندو (Doug Bandow) هم به نوبۀ خود در سایت هاوینگتونپست مقالهای نوشت که در آن به شدت از خاندان پادشاهی عربستان انتقاد کرد. باندو کارشناس مؤسسۀ کاتو (CATO) و کسی است که در زمان ریگان به عنوان دستیار ویژۀ رئیس جمهور در دولت او کار میکرد. در مقالۀ او آمده: «سعودیها عصبانیاند چون از نظر آنها دولت آمریکا آن طور که شایسته است از خرابکاری و جنگ در خاورمیانه پشتیبانی و حمایت نمیکند.» نویسنده در ادامه ادعاهای عربستان را به باد سرزنش و تخطئه میگیرد. ادعای عربستان در دلسوزی برای مردم سوریه که در معرض کشتار با سلاح شیمیایی از سوی حکومت اسد قرار داشتند و اگر (تعبیر اینجا از ترکی فیصل است) رئیس جمهور آمریکا کسانی را که «خط قرمز» را زیر پا گذاشتهاند ـ همانطور که اوباما خودش شخصا مشخص کرده بود ـ به سزای اعمالشان میرساند دیگر نمیتوانستند دست به ارتکاب آن بزنند. دوگ باندو به خانوادۀ پادشاهی سعودی یادآوری میکند این خود آنها بودند که از رئیس جمهور سابق عراق، صدام حسین در جنگ خصمانهاش علیه ایران حمایت کردند. جنگی که در آن از سلاح شیمیایی استفاده شد و نزدیک به یک میلیون نفر قربانی به جا گذاشت. تا برسد به آنجا که میگوید: «ولی کشتار انبوه وحشتناکی از مردم از سوی همپیمان مولودِ شرایطِ[1] آن روزها چندان برای خاندان پادشاهی سنی سعودی مهم نبود. بلکه مهم شکست دادن نظام اسلامی شیعی (ایران) بود.»[2]
باندو دربارۀ هجوم همهجانبۀ سعودیها برای تأثیر بر لابیهای تصمیمگیری واشنگتن هم گفتنیهای زیادی دارد. تلاشی که برای تحریک این لابیها به کار با سعودیها و تأمین خواستههای آنها به شکلی مطمئنتر صورت گرفت و اینطور که پیداست به نتیجه هم نرسید: «اما آمریکاییها نباید بابت شکستی که نخبگان متنفذ سعودی را ناامید کرده احساس نگرانی کنند؛ نخبگانی که عادت کردهاند همه چیز را با پول بخرند. چون دیگر نمیتوانند خدمات واشنگتن را به آسانی بخرند... به جای آن دولت اوباما باید به دوستان خارجی آمریکا بگوید که واشنگتن برای تأمین منافع مردم آمریکا کار میکند، نه حکمرانان سرکش فاسد.»
دوگ باندو مقالهاش را با این جمله تمام میکند: «رئیس جمهور اوباما بابت اینکه نپذیرفته سیاست آمریکا متعهد و وامدار ثروت خاندان پادشاهی سعودی شود شایستۀ تبریک و احترام است. شاید واشنگتن این توان را نداشته باشد که عربستان را از سرکشی و جنگافروزی باز دارد، اما قطعا درست هم نیست که آنها را در تلاششان در این جهت یاری کند.»
فهرست نخبگان اقشار مختلف آمریکا که با وجود خاستگاههای متفاوتشان، علیه عربستان سعودی زبان به اعتراض گشودهاند فهرست درازی است. اما نکتۀ قابل توجه لحن تند و گزندهای است که بسیاری از منتقدان علیه همپیمان مذکور که «روابطی ویژه» او را با ایالات متحده گره میزد به کار بردهاند. در بین این گروه برخی کارمندان دولتی قدیمی هم وجود دارند که در ادارات سابق کار میکردهاند، جماعتی که برخی از آنها از اعوان و انصار حزب جمهوریخواه به حساب میآیند و انتقادات بسیاری هم به دولت اوباما دارند. نظیر خانم کوری شیک (Kori Schake) که پستهای متعددی را در پنتاگون، شورای امنیت ملی و وزارت خارجۀ آمریکا عهدهدار بوده و در ستاد تبلیغات انتخاباتی 2008 جان مککین، کاندیدای جمهوریخواه مشارکت فعال داشت. او مقالهاش را در مجلۀ فارین پالیسی (FP) با این عنوان منتشر کرد: «عربستان ناخشنود است. خب که چه؟» شیک میگوید: «اینکه سعودیها ناخشنودند دلیل نمیشود که سیاست آمریکا اشتباه است. سیاست دولت اوباما اشتباه است، اما نه به خاطر روشها و دلایلی که سعودیها محکومش میکنند. اگر قرار باشد سیاستهای آمریکا با عربستان سعودی تطابق یابد، همان بهتر که خاورمیانهای ملایم، با منافعی کمتر برای آمریکا، حتی یک پله بدتر از آنچه دولت اوباما به بار آورده درست کنیم.»
شیک ادامه میدهد: «سعودیها خواهان خاورمیانهای متفاوت از آنی هستند که ما درست میکنیم... سعودیها با دموکراسی مخالفند... با آزادی مطبوعات مخالفند... با آزادی عقیده و انجام شعائر خارج اسلام مخالفند... آنها با برابری حقوق زنان در برابر قانون مخالفند... آنها با این ایده که افراد حقوقی دارند مخالفند و به طرق مختلف لقمه نانی به مردمشان قرض میدهند تا با حکومت درنیفتند.» «سعودیها نه تنها با ارزشهای بنیادین جامعۀ امریکایی مخالفند، بلکه برخی از افراطیترین جهادیها را هم علیهش تأمین مالی میکنند.» «سعودیها میخواهند آمریکا از جهادیها [تروریستها]ی سوریه پشتیبانی کند و دولت عمیق[3] به حکومت مصر بازگردد ـ نمونهای که دوست دارند در سرتاسر منطقه ماندگارش کنند.» و بعد از آنکه نگارنده احتمالاتی را که ریاض در مخالفتش با دولت اوباما به آنها متوسل خواهد شد مرور میکند و خطراتی را که این گزینهها به بار میآورد ارزیابی میکند، نصیحتش را متوجه دولت اوباما میکند و عبارت «خط قرمز» را که خود اوباما به کار برده بود، منتهی این بار علیه سعودی از او وام میگیرد و میگوید: «اگر خط قرمزی وجود داشته باشد که به رئیس جمهور اوباما اعتباری ببخشد، این است که آمادگی داشته باشد از کشورهایی که به کمکهای آمریکا متکیاند دست بردارد.»
پایان قسمت چهارم
1. مراد از دولت عمیق در اینجا حکومتی بدون رجوع به آرای عمومی و بنیادگرفته از نیروی قاهر نظامی ارتش، اما همنوا با سیاستهای سعودی است، همان چیزی که سالها در مصر و بسیاری از دیگر کشورهای عربی متداول بود و هنوز هم آثار آن باقی است. ـ م.
1. معادلی که برای «حلیف الامر الواقع» اختیار شده است.ـ م.
2. شاید تذکر این نکته بد نباشد که دوگ باندو، نویسندۀ مقالۀ مذکور، در عین تاختن به عربستان، سعی کرده هم آمریکا را به نوعی از گناه همپیمانی با صدام در جنگش با ایران تبرئه و گناه را یکسره متوجه عربستان کند، و هم جنگ عراق با ایران را جنگی سنی ـ شیعی قلمداد کند و به این وسیله زیرکانه از آب گلآلود ماهی بگیرد و در تنور فتنۀ مذهبی بدمد. ـ م.
3. مراد از دولت عمیق در اینجا حکومتی بدون رجوع به آرای عمومی و بنیادگرفته از نیروی قاهر نظامی ارتش، اما همنوا با سیاستهای سعودی است، همان چیزی که سالها در مصر و بسیاری از دیگر کشورهای عربی متداول بود و هنوز هم آثار آن باقی است. ـ م.